خداحافظی از نوع پسرانه در آخرین روز کلاس سوم
دقت که کردم می بینم علی هر سال بعد از عید کلا از درس و مدرسه فراری میشه و از حال و هوای عید بیرون نمیاد. مدرسه جدیدش که بسیار منظم و سخت گیر بودن البته به نظرم مختصر و مفید تکلیف به بچه ها می گفتن هر چند اونم خیلی کم نبود اما حجم درسا نسبت به قبل خیلی زیاد بود. خلاصه بعد از عید ماجراهایی داشتیم با مدرسه رفتن علی و امتحاناتش و تکالیفش و همچنین درگیر دندانپزشکی علی هم بودیم. طوری که از مدرسه با باباش تماس گرفته بودن برای کم کاریش. و یه روز هم که ورزش داشت اصرار پشت اصرار که زنگ ورزش که بعد از امتحان هدیه بود، برم دنبالش و بیارمش خونه. دیگه روزهای آخر خودم هم حسابی خسته و کلافه شده بودم خصوصا که مقارن با ماه رمضون شده بود و منتظر بودم تموم ب...